به اشتراک بگذارید

تو خاورمیانه‌ای…
ویران،
اما هنوز در قلبم مقدّس.
دلت پر از آتش است،
و هر بوسه‌ات
جنگی تازه آغاز می‌کند.
با این همه،
من هر شب،
با چفیه‌ای از خاطرات،
میان مین‌های خاطرت قدم می‌زنم
تا شاید روزی
در آغوشت
یک وجب خاک آرام پیدا کنم.
تو آرامش را نمی‌شناسی،
اما من…
آرام شده‌ام
در دوست داشتنت.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عمه
عمه
4 ماه قبل

الهی هیچ دلی، لای مین‌های خاطره تنها نمونه…
الهی هر شب، یه وجب خاک امن تو بغلِ یکی باشه که تو رو بلد باشه…
آرامش، شاید از راه نمی‌رسه،
ولی من برات دعا می‌کنم از دل همین واژه‌ها جوانه بزنه.

بیشتر بخوانید....

کوتاه نوشت ها

نور خاموش

او شبیه ماه بود؛ نه از آن رو که روشن است، از آن رو که

ادامه ...
نوشته های من

صبح شهریور

از کجا آمده‌ای؟ از پشت ابرها؟ باریدنت بهر چه بود؟کی غریب و آشنا شدی؟ گلایه‌ی

ادامه ...
کوتاه نوشت ها

رحمت از زلف

چکه‌های آب از مویش فرو می‌افتادچنان که رحمت از آسمانو دل، در هر قطره‌اش غسل

ادامه ...
1
0
لطفا نظر خود را بنویسید.x