پنجره را باز کردم هوا بوی عطر او را می داد
خاطره ای زنده که بغض سنگینی را در گلویم گره می زد
نفس هایم بریده بریده جان می دادند
چشمان سرخم به در خیره مانده بودند ، شاید به امید بازگشتی که هرگز اتفاق نمی افتاد.
برای تغییر این متن بر ر
پنجره را باز کردم هوا بوی عطر او را می داد
خاطره ای زنده که بغض سنگینی را در گلویم گره می زد
نفس هایم بریده بریده جان می دادند
چشمان سرخم به در خیره مانده بودند ، شاید به امید بازگشتی که هرگز اتفاق نمی افتاد.