به اشتراک بگذارید

تو مثل خاورمیانه‌ای؛
زیبا و ویران،
اما همیشه در آتش.
صلح با تو رؤیاست،
و عاشقی با تو،
سرنوشتی خونین دارد.
هر بار که نزدیکت می‌شوم،
مرگ را در چشمانم می‌بینم،
و چشم‌هایت
سایه‌ای از جنگ با خود دارند.
با اینکه می‌دانم
سفر به تو
بازگشتی ندارد،
باز هم دلم می‌خواهد
در ویرانه‌هایت
خانه‌ای بنا کنم.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

بیشتر بخوانید....

کوتاه نوشت ها

پشت گوش

مو را پشت گوش انداختی، و من، تمام عقل را.

ادامه ...
نوشته های من

مدت موقت، اما بمان

همه آمده‌اند برای مدتی کوتاه،و زمان را مثل چمدانی نصفه،با خود می‌کشند،نه بازش می‌کنند، نه

ادامه ...
0
لطفا نظر خود را بنویسید.x