سيبى با بغض گاز زده ام كه در گلويم مانده و دارد خفه ام مى كند چشمانم خيس شده و تو را تار مى بيند كام سيگارم تلخ و ترش مزه است رويش آب ميخورم.. بوى خون و طعم اشكـ شور ميدهددر گلويم مانده اند ، در خاطر مانده اند و از ديدگانم كنار نمى روند
كسى نيست كه نجاتم دهد
با مسموميت شديد و خفگى مى ميرم و در مغزم ، در كنار تو دفن مى شوم
كسى نيست كه برايمان فاتحه اى بخواند
دستم حفره اى در مغز خاكـ خورده ايجاد ميكند تا دست تو را بگيرد جاى تو در قبر خالى است ريشه افكارم دور دستم گره ميخورد مرا نگه داشته و نمى گذارد فرار كنم
كسى نيست كه نقش قبرم كند
با دست ديگرم چنگ به خاكـ مى كشم
چنگ به خاكـ مى كشم
چنگ به خاكـ مى كشم
دستم خيس شده باز مى كشم مى كشم مى كشم آب فوران مى كند آب سرخ است قبر دارد پر مى شود بوى خون مى دهد ، نمى توانم فرار كنم نفسم را حبس مى كنم مگر چند دقيقه طول مى كشد؟ نفسم تمام شد ، آب خوردم مزه خون و اشكـ شور مى دهدمى خورم ، قورت مى دهم ، مى خورم ، قورت مى دهم قبر خالى شد تمامش را قورت دادم همه اش جذب بدنم شد تمام بدنم باد كرده بود و سرخ رنگ شده بود دستانم سرخ شد ، بينى ام سرخ شد ، چشمانم سرخ شد و لب ها…لب هايم سرخ شد همانطور كه دوست مى داشتى.. عجب ماليخوليايى…
در مغز خود دفن شده ام و در قبر، مغزم از فشار قبر تنهايى متلاشى شده بود ، با فكر تو مرگ مغزى شدم.