میان نور و نفس هایت

به اشتراک بگذارید

پا برهنه

زیر سایه درخت ، با دامن گل گلی ات می رقصی

در کنار پرنده ها و بوی خاک نم خورده.

نور خورشید روی صورتت افتاده

و من ، میان نفس های تو و صدای دوربین که لحظه ات را می دزدد ، گم می شوم.

تو گل می چینی ،

و من به بوسیدنت فکر می کنم با دهانی پر از شعر و مشتی خاک

که از زمین بودنت برداشته ام.

5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

بیشتر بخوانید....

نوشته های من

آغشته به غروب و گل

تو یونانی تو در زبان من یک واژه‌ای.اما در دل من،تمام اسطوره‌ای…تمام آن سرزمین گمشده‌ای

ادامه ...
نوشته های من

خاورمیانه 2

تو خاورمیانه‌ای…ویران،اما هنوز در قلبم مقدّس.دلت پر از آتش است،و هر بوسه‌اتجنگی تازه آغاز می‌کند.با

ادامه ...
0
لطفا نظر خود را بنویسید.x