به اشتراک بگذارید

پشت آن چشم های تو چیست؟

تو چطور توانستی نقش قاتل و مقتول را باهم بازی کنی؟

من برای تو گوش بودم و تو ، پی گوشواره می گشتی؟

تمام دهان هایی که غذا بهشان خوراندم دست مرا گاز گرفتند فقط تو بودی که دست هایم را بوسیدی

حال چه شده که دست هایم را پس می زنی؟

آسمان هر روزم تیره است کاغذ هایم خط خطی است

تمام افکارهای زیبای تو بود که شد شعر های من

حال از نبودنت چه بنویسم؟ من آسمان دوتاییمان را می خواهم…

خاطرات مرا می کشند ، یادت چشمانم را کور می کند

روز ها و شب ها در تختم که تابوتم شده افتاده ام

مرا از این کابوس بیدار کن یا مرا با خاطرات و یادت در گوری چال کن

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

بیشتر بخوانید....

نوشته های من

آغشته به غروب و گل

تو یونانی تو در زبان من یک واژه‌ای.اما در دل من،تمام اسطوره‌ای…تمام آن سرزمین گمشده‌ای

ادامه ...
نوشته های من

خاورمیانه 2

تو خاورمیانه‌ای…ویران،اما هنوز در قلبم مقدّس.دلت پر از آتش است،و هر بوسه‌اتجنگی تازه آغاز می‌کند.با

ادامه ...
0
لطفا نظر خود را بنویسید.x