آغوش موقت

می شنیدی؟ صدای قلبم را می گویم وقتی که در گوشه قلبم مچاله شده بودی شاید خسته بودی و چرت می زدی اما من به محکمی کوه در مقابل باد و صخره در مقابل موج تو را در آغوش گرفته بودم و گوشه قلبم جا داده بودمت اما می شنیدی؟ ضربان قلبم را می گویم […]
درد

تو برای من همانند دردی زیرا درد تمام توجه مرا از آن خود می کند همه چیز را از من مطالبه می کنی همه مرا از آن خویش می کنی و نمی خواهی آگاهی ، افکار ، احساسات… و خود مرا با هیچکس و هیچ چیز دیگر شریک شوی تو درد هستی درد عشق من