اتاق استالین

در اتاقی با سقف کوتاه و رنگپریده ، در تخت خوابی شکسته نشسته ام که بوی نسترنهای پژمرده در گلدان شیشه ای کنار آن پیچیده است عطری که روزگاری آرامش بود، حالا چیزی جز بوی عفن خاطرات نیست ، نور قرمز کمرمقی از لای پردههای خاک خورده سرک میکشد و با نم بارانِ پشت پنجره […]