پشت آن چشم های تو چیست؟
تو چطور توانستی نقش قاتل و مقتول را باهم بازی کنی؟
من برای تو گوش بودم و تو ، پی گوشواره می گشتی؟
تمام دهان هایی که غذا بهشان خوراندم دست مرا گاز گرفتند فقط تو بودی که دست هایم را بوسیدی
حال چه شده که دست هایم را پس می زنی؟
آسمان هر روزم تیره است کاغذ هایم خط خطی است
تمام افکارهای زیبای تو بود که شد شعر های من
حال از نبودنت چه بنویسم؟ من آسمان دوتاییمان را می خواهم…
خاطرات مرا می کشند ، یادت چشمانم را کور می کند
روز ها و شب ها در تختم که تابوتم شده افتاده ام
مرا از این کابوس بیدار کن یا مرا با خاطرات و یادت در گوری چال کن