برای تغییر این متن بر ر

کمد

وقتی دلم برایت تنگ می‌شود،
آرام می‌روم سراغ کمد…
لباست را بیرون می‌کشم، همان که برایم به یادگار گذاشتی.
بوی تو را هنوز دارد… بویی که مثل یک آغوش ناتمام، در دلم شعله می‌کشد.
ای کاش من هم لباسی بر تن تو بودم؛

همیشه با تو، بی‌دغدغه‌ی فاصله…

اما حالا من هر شب میان بوی تنت می‌میرم…
بی‌آن‌که کسی بفهمد، جنازه‌ای در آغوش یک لباس دفن شده…

به اشتراک بگذارید

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

0
لطفا نظر خود را بنویسید.x