دا و زاگرس

دا هر روز خاک زاگرس را می‌بوسد، شاید جایی، استخوان پسرش خوابیده باشد.

زاگرس و درد

خاک زاگرس را اگر بفشاری، ناله‌ای برمی‌خیزد که نه از زمین، که از استخوان هزاران سال رنج است. این خاک، دیگر خاک نیست؛ روایتی‌ست از اندوه مردمانی که زیستن را در تلخی آموخته‌اند و ریشه را در درد کاشته‌اند. در این خاک، هر دانه گندم، از اشک سیراب شده؛ و هر نهالی، از دل سوخته […]