برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کل

کوتاه نوشت

دا و زاگرس

دا هر روز خاک زاگرس را می‌بوسد، شاید جایی، استخوان پسرش خوابیده باشد.

ادامه...

کمد

وقتی دلم برایت تنگ می‌شود،آرام می‌روم سراغ کمد…لباست را بیرون می‌کشم، همان که برایم به یادگار گذاشتی.بوی تو را هنوز

ادامه...

دیالوگ سوخته

ـ چه شد آن همه شور؟ دود شد… مثل نخی سیگار در شب‌های بی‌صدا. ـ پس جوانی‌ات؟ ته‌سیگاری‌ست… خاموش، زیر

ادامه...

قیچی در خون

قیچی را در سکوت فرو بردم تا کاسه جمجه ات را از هم بشکافم. خون ، گل های سرخی شد

ادامه...

ویرانی از درون

او دیگر نبود. نه در آیینه، نه در عکس‌های قدیمی‌اش، نه حتی در خاطراتی که مثل زخم، هر شب باز

ادامه...

آن‌سوی مرزها

میان ما دریا است، کوه است، مرز است،اما گاهی، شب‌ها، خیالِ تو از تمامِ فاصله‌ها عبور می‌کند و کنارم می‌نشیند؛بی‌کلام،

ادامه...

کهکشان

من وقتی چشم‌های تو را دیدم، به ستاره‌شناسی علاقه‌مند شدم… نه برای کشف آسمان ، برای درک کهکشانی که در

ادامه...

روز تولد

تولدم بود…اما جهان نه شمعی روشن کرد، نه تبریکی گفت.تنها من بودم، با سال‌هایی که گذشتند بی‌آنکه عشق بماند…و دلی

ادامه...

اُوردز

نمی توانم ترک کنم نه تو را ، نه اعتیاد به تو را و من هر شب با خاطراتت اوردز

ادامه...

قطره باران (شعر)

قطره ای لرزان به برگ آویخته در تلاطم های شب آمیخته نیمی از او در هوای آسمان نیم دیگر در

ادامه...

قطره باران

قطره باران به لبه‌ی برگ رسیده بود و می‌لرزید؛ نیمی از او هنوز به آسمان دل‌بسته بود، نیمی دیگر تسلیم

ادامه...

بنده خدا

خدایا تقصیر خودت است این بنده را خودت خلق کردی. دلی که به عشق آمیخته شد را خودت در سینه‌ام

ادامه...

عطر تو

پنجره را باز کردم هوا بوی عطر او را می داد خاطره ای زنده که بغض سنگینی را در گلویم

ادامه...

یاغی زاگرسی (شعر)

منم آن یاغیِ برنو بدوشز کوه و دشت آید غرشم، چون آذرخش و خروشدلیر از تبارم، کهن ریشه‌دارز غریوَم بلرزد

ادامه...

بخاطر مادر

لطفا دیگر هرگز به خواب هایم نیا… نمی توانم جلویش را بگیرم ، هر بار که می آیی در خواب

ادامه...

طناب دار

مو های سیاهش چون سایه ای بر روحم افتاده بود و آن دو چشمان سرد و بی رحمی که حتی

ادامه...

زهر

عشق او هم چون زهری شیرین در رگ های من بود زیبایی چون رویایی دل فریب در عمق خواب هایم

ادامه...