تو خاورمیانهای…
ویران،
اما هنوز در قلبم مقدّس.
دلت پر از آتش است،
و هر بوسهات
جنگی تازه آغاز میکند.
با این همه،
من هر شب،
با چفیهای از خاطرات،
میان مینهای خاطرت قدم میزنم
تا شاید روزی
در آغوشت
یک وجب خاک آرام پیدا کنم.
تو آرامش را نمیشناسی،
اما من…
آرام شدهام
در دوست داشتنت.

کوتاه نوشت ها
پس از موشکها، پیش از بوسهات
اگر از زیر آوار موشکها جان به در ببرم، اگر سایهی مرگ از سرم بگذرد،باز